سواد آموزی وپرسش مهر در سال جهش تولید تولید درباره وبلاگ سایت سواد اموزی در سال جهش تولید و پرسش مهر21 پروفایل مدير وبلاگ مطالب اخير
ورود کاربران مطالب تصادفی
محبوبترین مطالب
خبرنامه مطالب مرتبط
عضویت سریع آرشيو وبلاگ نظرسنجی علم بهتر است یا ثروت | طرح نو| حمیدرضا عظیمی | از روزهای اول پیروزی انقلاب، تا سالهای اواسط دهه ۱۳۷۰، موضوعی که در ایران به جد مطرح شد، سوادآموزی خیل بیسوادانی بود که بنا به امکانات کم آموزشی در ایران، تا آن زمان امکان آموختن نداشتند اما پس از انقلاب و با گسترش امکانات آموزشی در کشور، چه توسط وزارت آموزش و پرورش و چه در قالب نهضت سوادآوزی این امکان را یافتند تا در کلاسهای آموزشی شرکت کنند. در این زمینه و درباره نوع سواد افراد، به ویژه افرادی که در کلاسهای نهضت سوادآموزی، آموزش دیدهاند، هر چند چند و چونها و انتقادات فراوانی وارد بوده و هست اما همین فعالیتها طوری پیش رفت که آمارهای باورنکردنی از میزان آموزش در ایران منتشر شد تا جایی که باسوادی در ایران بیش از ۹۰ درصد اعلام شد و باسوادی ایران تنه به تنه کشورهای توسعه یافته زد. از آن پس بود که کیفیت سواد در ایران مورد توجه اهالی فن قرار گرفت و حتی درباره میزان سواد خروجیهای دانشگاه درکشور، بحثهایی مطرح شد.
منتقدان چنین اعتقاد دارند که اگر «سواد» آموزش دادهشده در سیستم آموزشی، «سواد» است باید بر مولفههای رفتاری به ویژه احساس تکلیف عمومی افراد باسواد، تاثیر بگذارد. «سواد اگر سواد است» باید انسانها را مسئول بار بیاورد و آنها رفتارهای مسئولانهای در قبال جامعه داشته باشند. «سواد اگر سواد است» باید زیست مناسبتر و اخلاقیتری در جامعه رواج دهد. این موضوع و مسائل مرتبط با آن را در گفتوگو با دکتر محمد ادیب، مورد بحث قرار دهیم. دکتر ادیب در سالهای ابتدایی انقلاب مسئول اداره حقوقی سازمان انرژی اتمی و پس از آن هم استاد دانشگاه در دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز بوده است. مشروح گفت و گوی «شهروند» با دکتر ادیب پیش روست. برای ورود مناسب به بحث، خودتان را به عنوان یک عضو از اجتماع (نه به عنوان استاد دانشگاه) معیار قرار بدهیم. شما انتظارتان از آدم باسواد در حوزههای اجتماعی چیست؟از نظر من، کسی که سواد دارد (که به دلیل تغییر سطح سواد عمومی در کشور ما و افزایش آن از مقطع دبیرستان به دانشگاه، منظور از آدم باسواد آدمهایی است که تحصیلات دانشگاهی دارند) چون دارای تحصیلات دانشگاهی است و تجربه زندگی در محیط فرهنگی را دارد، به طور عمومی انتظاراتی را برمیانگیزد و جامعه از او انتظاراتی دارد که از دیگری (افراد بیسواد یا کم سواد) ندارد؛ بنابراین چون دانشگاه تنها هدفش تحصیل نیست و در کنار تحصیل علم، تربیت را نیز مد نظر قرار میدهد، این انتظار وجود دارد که رفتارهای اجتماعی او هم متفاوت باشد. حتی لباس پوشیدن، تعارفات، سخن گفتن و برخوردهای این فرد نسبت به دیگران باید متفاوت باشد، این انتظار همه اجتماع است. استدلالی که برای این بحث دارند این است که فرد باسواد بیشتر وقت خود را در محیط فرهنگی و آموزشی میگذراند و همین امر باعث میشود تغییراتی در رفتار او به وجود آید که وی را از دیگران که کمسواد یا بیسواد هستند، مُمَیَز میکند.درباره «سواد»، اتفاقی که در حوزه اجتماعی میافتد مطابق قاعده، همان انتظاری است که شما گفتید. و این انتظار هست که انسانهای باسواد، از منظر رفتار، گفتار و دیگر امور اجتماعی، کاملتر از دیگران باشند و سواد اگر سواد باشد، باید بتواند تاثیر مناسبی بر رفتار و امور اجتماعی آنها بگذارد؛ اما واقعیت این است که گاهی اوقات رفتارهای اجتماعی باسوادان با دیگرانی که سواد چندانی ندارند، تفاوت ندارد. آیا میشود اینطور نتیجه گرفت که نوع سواد که ما میآموزیم، کیفیت و جزییاتش، طوری است که تاثیر زیادی در زندگی واقعی و رایج افراد ندارد؟ میتوان نتیجه گرفت که این سواد، سواد واقعی نیست؟من با این موضوع و طرح آن به این شکل، خیلی موافق نیستم. من معتقدم فرهنگ انسانها میتواند تاثیر زیادی در رفتار اجتماعی آنها داشته باشد و این نوع زیست، محیط و فرهنگ است که در جامعه، آدمها را یکی با فرهنگ و یکی بیفرهنگ بار میآورد. مثلا کمتر میبینید آدمی که حقوقی است (تحصیلکرده حقوق) خلاف کند. من نمیگویم که در جامعه حقوقدانها، آدم متخلف پیدا نمیشود اما تعدادشان، بسیار کم است برای اینکه آدمی که به دانشکده حقوق میآید و در این دانشکده تحصیل میکند، از همان روز اول ورود به دانشکده، اولین اسمی که میبیند حقوق یعنی جمع حق است بعد دایما با حقوق جزا، حقوق تجارت و سایر حقوق، مواجه میشود و هر لحظه این کلام برایش تکرار میشود. این شخص روزی چند بار با کلمه حق مواجه است و چنین امری، چیزی است که از هر معیار دیگر، حتی معیار مذهبی بیشتر تاثیر میگذارد او را بیشتر از همه مسئول بار میآورد همین امر باعث میشود او خلافی انجام ندهد و برای اینکه رفتارش درست باشد، مسئولیتی برای خود قائل میشود.یعنی اعتقاد دارید فضا و محیط است که نوع رفتارهای اجتماعی و تکالیف او را تعیین میکند نه سواد؟من تجربه خودم را میگویم. من دانشجوی حقوق قبل از انقلاب هستم و بخشی از تحصیلاتم نیز بعد از انقلاب بوده است در آن زمان وقتی دانشگاه میرفتیم، کنار دانشکده ما، دانشکده معماری بود. مقایسهای که میتوان بین دانشجویان این دو دانشکده انجام داد بسیار جالب است. در آن مقطع دانشجویان معماری با شلوار لی و تیپ اسپرت به دانشگاه میآمدند اما ما دانشجویان حقوق، همیشه به صورت رسمی و با کت و شلوار به دانشگاه میرفتیم حتی رنگ کت و شلوارمان هم مشخص بود؛ رنگ سورمهای. در آن زمان شما نمیتوانستید یک دانشجو حقوق بدون کت و شلوار ببینید و الان هم یک قاضی بدون کت و شلوار پشت میزش نمینشیند. بنابراین نوع آموزش، محیط و تعاملات بین افراد یک گروه است که در امور اجتماعی تاثیرگذار است و نمیتوانید رفتارهای اجتماعی را صرفا به سواد مرتبط کنید.اگر این طور باشد باید خروجی تمام دانشگاهها، فارغ از اینکه سوادشان با هم فرق دارد یا ندارد، خروجی یکسانی باشد به این دلیل که در حال حاضر قوانین و ارزشهای حاکم بر دانشگاهها، همه جا یکسان است، پس با ارزشهای یکسان محصول یکسانی تولید میشود. این طور نیست؟شما خیلی زود نتیجهگیری میکنید و به پاسخ میرسید! این طور نیست. من معتقدم محیط ایجاد شده در دانشکدهها و محیطهای آموزشی، آدمها را طور خاصی بار میآورد و مطابق ارزشهایی که طی چند سال افراد در آن رشد میکنند، آموزش میدهد. این موضوع با آموزشهای آکادمیک متفاوت است و ربطی به این آموزشها ندارد به همین دلیل سواد را مجزا از این موضوع میدانم ضمن اینکه از گذشته رسم بوده در دانشگاهها و دانشکدههای مختلف، رفتارهای مختلفی رواج داشته و دارد، به همین دلیل دانشجویان یا باسوادان هر دانشکده با بخش دیگر هنجارهای متفاوتی دارند. مثالی که قبلا زدم یادتان هست؟ درباره دانشکده حقوق و دانشکده معماری گفتم که مجاور هم بودند. آنجا برخلاف دانشجویان دانشکده معماری که لباسهای راحت میپوشیدند در اثر جو حاکم بر دانشکده که توسط سیستم اداره دانشکده رواج یافته بود و استادان هم آن را رعایت میکردند، ما طوری بار آمده بودیم که اگر میخواستیم لباس آستین کوتاه بپوشیم، واقعا خودمان ناراحت میشدیم این یک مثال است و میخواهم بگوییم فضای پیرامونی و محیط اطراف چقدر بر ارزشهایی مانند مسئولیتپذیری، قانونگرایی و ... موثر است بدون اینکه به سوادتان ربطی داشته باشد. این نکته را تاکید میکنم برای رواج هنجارها در یک محیط، (مانند رواج احساس مسئولیت اجتماعی یا مشارکت در موضوعات عامالمنفعه) مدیریت تاثیر فراوان دارد و قوانینی که در دانشگاهها رایج است نیز اهمیت دارد بنابراین صرف یکسان بودن قوانین هم نمیتواند خروجی سیستم «سوادآموزی» را یکسان کند.برای تقویت بحث، نکته دیگری که خدمتتان عرض میکنم این است که از نظر جرمشناسی نیز ثابت شده است عامل محیطی، بر عوامل دیگر از قبیل ژنتیک هم برتری دارد. مثالی که جرم شناسان در این زمینه مطرح میکند، خانمی است که دوقلو به دنیا میآورد. آنها نشان دادهاند که به طور عمومی (غیر از موارد استثنا) اگر یکی از بچهها نزد دوست خانوادگی که پزشک است بزرگ شود، آدمی علمی بار میآید و بچه دیگر که با پدر سارقش زندگی کرده، همان راه پدر را خواهد رفت. این مثالی است که جرمشناسان دارند که با توسل به آن تاثیر محیط بر زندگی عقاید و رفتارهای افراد را نشان میدهند.اما به نظر میرسد بدون چنین دستهبندیهایی، حضور در عرصههای مختلف اجتماعی، با افزایش سواد بیشتر میشود؛ این بحث از کارکردهای سواد است به همین دلیل به طور طبیعی باید با افزایش سواد افراد، احساس تکلیف اجتماعی، حضور در صحنهها و ... بیشتر باشد. عدهای معتقدند اگر چنین نباشد، در جریان آموختن سواد، مشکلی اساسی وجود داشته و کیفیت سوادآموزی خارج از مسیر درست بوده است، موافقید؟ببینید! به طور معمول در تمام دنیا اینطور است که آدمهای باسواد، مسئولیتهای بیشتری در جامعه تقبل میکنند و آنچه شما دایما تاکید دارید که احساس تکلیف بیشتری دارند، در حالت کلی درست است. آمارهای جرمشناسی هم این موضوع را به صورت دیگری تایید میکند. از این آمارها چنین برمیآید که در طبقه تحصیلکرده میزان جرم، پایین است. آمار و بررسیهایی که انجام شده به صورت رسمی نشان میدهد در جوامع باسواد، تخلف و مجرم کمتر از دیگر جاهاست. بنابراین یک عامل پیشگیریکننده از جرم، سواد است این را از سوی دیگر هم میتوان نتیجه گرفت به این شکل که تحصیلکردهها، احساسا مسئولیت بیشتری نسبت به جامعه پیرامونی خود دارند. به همین دلیل معتقدم در جامعه تحصیلکرده رفتار بد اجتماعی نیز کمتر اتفاق میافتد و اگر چنین مباحثی اتفاق بیفتد، در اقلیت کامل است.سوالی که مطرح کردید این بود که اگر چنین نباشد آیا در روند سواد آموزی خللی وارد بوده است؟ این جوابی مثبت دارد زیرا وقتی قرار است نتیجهای ثابت شده بگیرید اما نمیگیرید، یک جای کار، اشکال داشته و سیستم مطابق تعریفی که داشته عمل نکرده است. ایرادهای سیستم سوادآموزی (به معنای عام آن) کشور طوری است که حتی کیفیت سواد رسمی مطابق استانداردها یا حتی انتظارها نیست. به عنوان نمونه فردی که تخصص خاصی را آموخته (مثلا مهندسی مکانیک) در واقعیت صحنه، زمانی که وارد جامعه میشود، نمیتواند آمــوختـههای خود را به کار بندد و حتی انتظارات تخصصی از خود را هم نمیتواند پاسخ دهد. چه رسد به سایر انتظارات؛ با این برداشت موافقید؟ آنچه شما میگویید در تمام رشتهها جاری است به این دلیل که آموزشها را تئوری جلو میبریم و آموزش تئوری، با عمل همراه نمیشود. اگر کسی میخواهد مهندس مکانیک باشد، غیر از آموختههای تئوری، باید دوسال هم خاک کارگاه را بخورد. اگر کسی میخواهد حقوقدان شود حتی میخواهد لیسانس حقوق بگیرد، باید دو سال همزمان با درسش، در دادگستری کار کند. افرادی که در سیستم آموزشی باسواد میشوند باید افرادی آماده به کار باشند نه اینکه فقط درس را در بخش تئوری بخواند و بخواهند فقط یک لیسانس بگیرند. اگر فقط موضوعات جنبه تئوریک داشته باشد فرد خیلی زود یادش میرود ولی آنچه در عمل یاد گرفته خیلی دیر فراموش خواهد شد.من اگر بخواهم جمعبندی از آنچه گفتهایم داشته باشم این است که رفتار اجتماعی آدمهای تحصیلکرده با آدمهایی که درس نخواندهاند، فرق میکند، سطح جرایم در آدمهای تحصیلکرده به طور عمومی پایین میآید و آدمی که ۴، ۶ یا ۷سال در محیط دانشگاهی و فرهنگی آمد و شد دارد، آثار محیطیای خواهد پذیرفت که بر امور ژنتیک پیشی میگیرد. http://www.irannamaye.ir/article/view/2641645 نشریه شهروند14/4/93 نوع مطلب : سواد اموزی و مسائل ان، سواد اموزی و مسائل ان، برچسب ها : سطح سواد،کیفیت سواد، سواد اموزی و مسئولیت ان، سواداموزی در ایران، بیسوادی در ایران، چرا سواد مسئولیت می اورد، سواداموزی و مسئولیت های ان بیسوادی و مسئولیت، سواد و مسئولیت، «سواد» مسئولیت میآورد، نشریه شهروند14/4/93، طرح نو| حمیدرضا عظیمی | از روزهای اول پیروزی انقلاب، تا سالهای اواسط دهه ۱۳۷۰، موضوعی که در ایران به جد مطرح شد، سوادآموزی خیل بیسوادانی بود که بنا به امکانات کم آموزشی در ایران، تا آن زمان امکان ، تعداد بازدید مطلب : 475 موضوعات
پیوند روزانه پيوندها
تبادل لینک هوشمند آمار سایت
|